- گرفته زدن
- نیزه زدن طعن زدن: زمهرم مکش سوی پیکار خویش گرفته مزن بر گرفتار خویش. (نظامی)، سرزنش کردن ملامت کردن، لاف زدن گزاف گفتن
معنی گرفته زدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که سخنش را باسانی نتوان دانست
آنکه بر سخن گفتن توانا نباشد
نفس تنگ تنگ نفس، بستن نفس بهنگام حرکت و دو
غمگین، اندوهناک، متالم
بیان شدن
اشک ریختن: چندان که زدم گریه باین شعله جانسوز ساکن نشد آتش زدرون آب زبیرون. (میرشاهی)
گره بستن، گره دادن، گره در چیزی انداختن
عقده زدن، بستن
fazer um nó
einen Knoten machen
zawiązywać węzeł
завязывать узел
зав'язувати вузол
hacer un nudo
faire un nœud
fare un nodo
een knoop maken
गाँठ लगाना
mengikat simpul
매듭을 짓다
לקשור
düğüm atmak
kufunga fundo
গিঁট বাঁধা
گانٹھ لگانا